پرش به محتوا
Alexander

یادداشت سردبیر: ما از الکساندر به خاطر به اشتراک گذاشتن داستانش با ما بسیار سپاسگزاریم. الکساندر در حال حاضر در حال گذراندن دوره درمان ایمونوتراپی خوراکی برای آلرژی‌های غذایی خود است. مرکز تحقیقات آلرژی و آسم شان ان. پارکر ما در دانشگاه استنفورد، پیشگام است و آزمایش‌های بالینی را برای کمک به کودکان در غلبه بر آلرژی‌های تهدیدکننده زندگی خود آغاز می‌کند. این مرکز در حال حاضر توسط دکتر شارون چینتراجا، سرپرست این مرکز، رهبری می‌شود. از شما به خاطر حمایت از تحقیقات مهمی که زندگی کودکانی مانند الکساندر را تغییر می‌دهد، سپاسگزاریم.

سلام، اسم من الکساندر رابینسون است. من دانش‌آموز کلاس هفتم در مدرسه آمریکایی لندن هستم. می‌خواهم تجربه‌ام را با بیمارستان کودکان لوسیل پاکارد استنفورد به اشتراک بگذارم. 

وقتی دو ساله بودم، به من آلرژی به بادام زمینی تشخیص داده شد. کمی کره بادام زمینی خوردم و کهیر زدم.

آلرژی داشتن زندگی من را خیلی تحت تأثیر قرار داده است. در طول زندگی‌ام نتوانسته‌ام کارهای زیادی انجام دهم، چون از واکنش آلرژیک می‌ترسیدم. هر وقت چیزی می‌خوردم، احساس ترس می‌کردم و همیشه باید مطمئن می‌شدم که چیزی که می‌خورم خوب است.

وقتی ۱۱ ساله بودم، با پزشکی به نام دکتر نادو از بیمارستان کودکان لوسیل پاکارد آشنا شدم که گفت می‌تواند آلرژی من را درمان کند. من قبلاً هرگز به این موضوع فکر نکرده بودم و وقتی او را دیدم، شگفت‌زده شدم. من از طریق یکی از دوستانم که او هم همین درمان را انجام می‌داد، با دکتر نادو آشنا شدم و آنها من را به او معرفی کردند.

وقتی درمانم را شروع کردم، خیلی هیجان‌زده بودم، اما کمی هم عصبی بودم چون داشتم از خانه درمان می‌کردم، نه با پزشکم. انجام درمان از لندن کمی سخت‌تر بود چون از طریق زوم و تلفن انجام می‌دادم. گاهی اوقات کمی ترسناک بود که پزشک در اتاق نباشد، اما می‌دانستم که در صورت نیاز می‌توانم با او تماس بگیرم.

هر روز کمی بادام زمینی می‌خورم و هر چند هفته یکبار به آرامی مقدار آن را افزایش می‌دهم. این کار را بعد از شام انجام می‌دهم، اما به همین دلیل نمی‌توانم عصرها ورزش کنم و شب‌ها نمی‌توانم دوش بگیرم.

همه چیز خوب پیش می‌رفت تا اینکه چند ماه بعد از شروع درمانم، به یک محصول جدید بادام زمینی روی آوردم. به محض اینکه آن را خوردم، حالم بد شد. زیاد بالا می‌آوردم و چند روزی در رختخواب بودم.

با اینکه بعد از این تجربه خیلی عصبی بودم، به کارم ادامه دادم و با افزایش دوز مصرفی، پیشرفتم را ادامه دادم.

حدود یک سال بعد، بعد از مصرف دوز مورد نظرم، در تمرین فوتبال بودم و صورتم کمی پف کرد و سینه‌ام کمی درد گرفت. اما فکر کردم مشکلی نیست، بنابراین ادامه دادم. حدود ۱۰ دقیقه بعد، مربی به من گفت که بازی را متوقف کنم و گفت که صورتم واقعاً متورم شده است و به من گفت که با والدینم تماس بگیرم. به محض اینکه آنها رسیدند، مستقیماً به اورژانس رفتم. ساعت‌ها آنجا بودم. تا دیروقت شب آنجا را ترک نکردم. اگرچه حالم خوب شد، اما از این موضوع بسیار ترسیده بودم. چیزی که یاد گرفتم این بود که نباید درست قبل از ورزش کردن، درمانم را انجام دهم، بنابراین حالا می‌دانم و می‌توانم زمان‌بندی بهتری داشته باشم.

بعد از مدتی که این درمان را انجام می‌دهم، احساس امنیت بیشتری می‌کنم و می‌توانم کمتر نگران باشم. این باعث می‌شود که در مورد غذا احساس بهتری داشته باشم، زیرا می‌دانم که از من محافظت می‌شود. فکر می‌کنم خیلی خوش شانس هستم که می‌توانم این درمان را انجام دهم زیرا بسیاری از بچه‌ها نیز مشکل مشابهی با من دارند و من بیشتر از هر کس دیگری سزاوار آن نیستم.

می‌خواهم از استنفورد به خاطر کمک به من در انجام این کار و اینکه همیشه باعث احساس امنیت من می‌شوند، تشکر کنم. همچنین می‌خواهم از افرادی که با تحقیق این امر را ممکن ساختند و از ادامه آن حمایت کردند، تشکر کنم. در نهایت، می‌خواهم از همه افرادی که پول خود را به این امر اهدا کرده‌اند، تشکر کنم. این امر واقعاً به من کمک کرد و امیدوارم که بتواند به افراد زیادی نیز کمک کند.

با ادامه‌ی این درمان، می‌دانم که بیشتر و بیشتر احساس امنیت خواهم کرد. اگرچه می‌تواند ترسناک باشد و حالم را بد کند، اما این درمان واقعاً به من کمک کرده است و امیدوارم بتواند به بسیاری از افراد دیگر نیز کمک کند.

وقتی این درمان تمام شود، امیدوارم بتوانم آزادانه بادام زمینی بخورم. نمی‌دانم وقتی بزرگتر شدم می‌خواهم چه کار کنم، اما می‌دانم که آلرژی‌ام مانعم نخواهد شد.

کمک به رشد کودکان

بزرگترین جشن‌های زندگی - از جشن تولد گرفته تا تعطیلات - حول محور غذا می‌چرخند، اما برای کودکانی که آلرژی شدید دارند، این نقاط عطف می‌توانند پر از نگرانی باشند. ترس از قرار گرفتن تصادفی در معرض...

چگونه سال‌ها حمایت بشردوستانه منجر به تولید داروی آلرژی شد که مدت‌ها در انتظارش بودیم «این چیزی است که جامعه آلرژی غذایی ما مدت‌ها منتظرش بوده است...

من بر آلرژی به آجیل غلبه کردم و این زندگی من را تغییر داده است! سلام، اسم من جوسلین لویی است و از وقتی که یک کودک نوپا بودم،...