زنایدا در سن ۴ سالگی به نوروبلاستوما، نوعی سرطان نادر که معمولاً کودکان زیر ۵ سال را تحت تأثیر قرار میدهد، مبتلا شد. در هشت سال گذشته، زنایدا عود بیماری، جراحیهای متعدد و درمانهای مختلفی را تحمل کرده است. شرایط او باعث شده است که او فراتر از سنش بالغ شود.
زنایدا، که خانواده و دوستانش او را با نام «Z Warrior» میشناسند، مظهر قدرت و انعطافپذیری است. ویژگیای که اطرافیانش واقعاً او را تحسین میکنند.
مادرش، کریستال، میگوید: «زنیدا به ما کمک کرده است که زندگی را از زاویه جدیدی ببینیم. خوشبینی او مسری است و آرامش و شادی زیادی را به نمایش میگذارد. وضعیت سلامتی او هرگز شخصیت او را تعریف نکرده است و او همچنان به شکوفایی و زندگی خود به بهترین شکل ادامه میدهد. لبخند او به ما یادآوری میکند که از سادهترین چیزهای زندگی لذت ببریم!»
جوی نیکولاس، متخصص زندگی کودک در بیمارستان کودکان استنفورد در لوسیل پاکارد، به یاد میآورد: «من خیلی زود فهمیدم که زنایدا یک نور است. مثبتاندیشی کلمه کلیدی است که وقتی به زنایدا فکر میکنم به ذهنم میرسد.»
جوی و زنایدا در سال ۲۰۲۰، زمانی که زنایدا تحت درمان نوروبلاستومای عودکننده بود، با هم آشنا شدند. جوی مدتی را در کنار تخت زنایدا میگذراند، روی صنایع دستی کار میکرد، در مورد درمانها صحبت میکرد و از او حمایت میکرد.
جوی میگوید: «او همیشه در مورد سفر پزشکیاش کنجکاو بود و سوالات خوبی میپرسید.» جوی خود را غرق در اطلاعات کرد و با ارائهدهندگان خدمات پزشکی همکاری کرد تا به سوالات زنایدا پاسخ دهد و توضیحات دقیقی را به روشی واضح و مفید ارائه دهد و اطمینان حاصل کند که Z که در آن زمان ۸ ساله بود، تا حد امکان درک کرده و با او احساس راحتی کند.
زنایدا میگوید: «من جوی را خیلی دوست داشتم. او کلی چیز مثل فعالیتها میآورد و به من نشان میداد که قرار است با من چه کار کنند.»
متخصصان زندگی کودک مانند جوی از منابع پزشکی-بازی مانند عروسکها و حیوانات عروسکی، کتابها، تجهیزات مینیاتوری و موارد دیگر برای نشان دادن چگونگی روند درمان و آگاهسازی کودکان به شیوههای دلسوزانه و متناسب با سن آنها استفاده میکنند. یکی از مؤلفههای مهم مراقبت از سلامت جسمی و روانی کودک، فراهم کردن فضاهای امن برای یادگیری، ابراز احساسات و پرت کردن حواس در لحظات دشوار است.
پیدا کردن صدایش
امیلی آفنکرانتز، درمانگر موسیقی، MT-BC، NICU-MT، نیز نقش مهمی در مراقبت از زنایدا داشت. امیلی فهمید که زنایدا از طرفداران آهنگ «بد بانی» است و آنها در طول جلساتشان برخی از آهنگهای او را با هم خواندند.
کریستال میگوید: «حضور امیلی قطعاً یک نعمت الهی بود. خیلی باحال بود، دیدن لبخند زنایدا و بازگشت به دوران کودکیاش، لذت بردن از امتحان کردن سازها، خلق موسیقی و آسانتر کردن روند درمان برای او. فوقالعاده بود.»
در طول این سالها، زنایدا ماههای زیادی را در بیمارستان گذرانده و هیجان شرکت در مهمانیهای روز ولنتاین، شکار تخممرغ، مسیر هالووین و موارد دیگر را به یاد میآورد.
زنایدا به یاد میآورد: «یک مراسمی بود که قرار بود «لیلو و استیچ» را در بیمارستان نمایش دهند. من نمیتوانستم در آن شرکت کنم، اما تیم استودیوی پخش مطمئن شد که میتوانم آن را از اتاقم تماشا کنم.»
Z بازمیگرداند
امروز، زنایدا به خانه برگشته و با والدین، دو خواهر و برادر کوچکتر و سگ محبوبش، زوئی، زندگی میکند. او مهارت هنریای را که با جوی یاد گرفته بود، به کار میگیرد و دستبندهایی میسازد که برای جمعآوری پول برای بیمارستان و کودکانی که تازه سفری را که آغاز کرده است، آغاز کردهاند، میفروشد.
بسیاری از لحظات برجسته دوران حضور زنایدا در بیمارستان کودکان پاکارد با هدایای سخاوتمندانه به او امکانپذیر شد. صندوق کودکانکه از بخشهای حیاتی مانند زندگی کودکان، موسیقی درمانی، امور مذهبی و سایر بخشهایی که تحت پوشش بیمه نیستند، پشتیبانی میکند. نیکوکاری تضمین میکند که همه کودکان در بیمارستان ما از مراقبتهای روحی، جسمی و روانی بهرهمند شوند.
ما از حمایت Summer Scamper و ... سپاسگزاریم. صندوق کودکان!به لطف این توجه و سخاوت، کودکانی مانند زنایدا، راههای خلاقانهای برای یافتن لحظات شادی کودکانه در میان درمان دارند. متشکرم!



